رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 56
#پارت_۵۱۴ 🌓🌓 دختر نسبتا بد 🌓🌓 همونطور که موهام رو میبافتم طعنه زنان پرسیدم: -چیه؟ بازم میخوای بهم زور بگی؟ دیگه برام مهم نبود چی پیش میاد یا قراره اون چه رفتاری باهام داشته باشه. حتی مهم نبود که ازم عصبانیه. یه کلمه بود به اسم” تباه”… رسما تباه شده بود.خودم از یه ور و مامان هم از یه ور