14 آذر 1400 - رمان دونی

روز: 14 آذر 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 60

#پارت_۵۳۸ 🌓🌓 دختر نسبتا بد 🌓🌓 چندقدمی جلو رفتم و به یه جفت کفش زنونه ی جلوی در نگاه کردم. پس مهمون داشت که اونجوری آهسته حرف میزد. قدم زنان جلو رفتم. اولین حدسی که زدم این بود که شایدم آقا صادق خان گل گلاب تشریفش رو آورده باشه اینجا اما اون کفشها زنونه بودن. چرخیدم سمتش و پرسیدم: -مهمون

ادامه مطلب ...
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 70

صدای فرهاد برای چندمین بار به گوشم رسید و عصبی تر از قبلم کرد: ” بیا بیرون…میبرمت دکتر….جاییت زخمی شده؟شیدا…” جبغ بنفشی کشیدم و با صدای بلندی گفتم: ” گورتو گم کن لعنتییی…ازت متنفرمممممم.متنفرررر” همه جای صورتم کبود بود و اونی که بیشتر ازهمه تو ذوق میزد کبودی زیر چشمم بود. آه عمیقی کشیدم و سرمو پایین انداختم. گاهی مثل

ادامه مطلب ...

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 59

#پارت_۵۳۲ 🌓🌓 دختر نسبتا بد🌓🌓 نیما به سمتش رفت و یه سیلی محکم به گوشش زد و گفت: -قدر خدا هم بخوامت به عموم توهین کنی جوابت اینه…. شوکه وار بهشون خیره شدم.از نظر من نیما همچنان عاشق رویا بود هرچند خودش این رو باور نداشت و میگفت قیدش رو زده اما هرگز فکرش رو هم نمیکردم که یه روز

ادامه مطلب ...