رمان عشق ممنوعه استاد پارت 71
لبامو بهم فشردم و خجالت زده پاهامو بهم جفت کردم و سعی کردم لباس فوق العاده کوتاهم رو پایین بکشم صدای دادهای بلندش هنوزم به گوشم میرسید خدمتکار بدبخت همش عذرخواهی میکرد ولی مگه آراد بیخیالش میشد ؟! _قبلا به همتون گفته بودم که مردای این عمارت حق ندارن پا داخل سالن بزارن گفتم یا نگفتم ؟؟ خدمتکار سرش رو