16 آذر 1400 - رمان دونی

روز: 16 آذر 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 102

  حالا ک قصد داشت بوسه رو طلاقش بده خیلی خوشحال شده بودم ! شاید بعدا میتونست واضح بهم بگه دلیلش اینکه بوسه رو عقد کرده چی بوده اما الان مهم این بود ک میدونستم دوستش نداشته و احساسی بینشون نبوده _ بهار _ جان _ پاشو آماده شو میخوام بریم بیرون لبخندی زدم ؛ _ باشه خودش بلند شد

ادامه مطلب ...
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 71

چون پلیس زیاد گیر میداد به ناچار با بودنش کنار اومدم وماشین رو روشن کردم. حین رانندگی نگاهی بهش انداختم. حالا تنها چیزی که ازش میدونستم فقط و فقط این بود که بقول خودش اسمش شیرینه حالا اینکه چیشده این شیرین خانم تصمیم گرفته بپره تو ماشین من رو نمیدونستم! یکم که از اون جای قبلی فاصله گرفتیم ، درست

ادامه مطلب ...

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 62

#پارت_۵۵۰ 🌓🌓 دختر نسبتا بد🌓🌓 کیفم رو برداشتم و برای فرار از نگاه های نیما همونطور که سمت در می رفتم گفتم: -خداحافظ…. قبل از اینکه از خونه بزنم بیرون عمو کف دستش رو به میز تیکه داد و بعد با بلند شدن از روی صندلی گفت: -بهار عمو… ایستادم و به سمتش چرخیدم.کیفمو توی دست جا به جا کردم

ادامه مطلب ...