روز: آذر ۲۴, ۱۴۰۰ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت ۷۵

-تمام این مدت واسه اون موس موس میکردی!؟ دیاکو دادوند؟ لبخندی سراسر تاسف روی صورتش نشوند. اون همیشه گمون میکرد تمام تلاش من صرفا واسه ورود به شرکت دیاکوئہ نه رسیدن به خود اون. آب دهنمو قورت دادم و آهسته گفتم: -تو حق نداشتی پیامای منو بخونی… زل زده بود به چشمهام.نگاه هاش داغ و سنگین بودن. اونقدر سنگین که

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد(بهار) پارت ۷۰

پارت_۵۹۸ 🌓🌓 دختر نسبتا بد 🌓🌓 تنم لرزید و چشمهام خمار شد و لبهام زیر دندونام فشرده شدن. نمیدونم چرا این ضربات حالی به حالیم میکردن…. از اون فاصله ی کم بهش خیره شدم… من گاهی همچین موقع هایی وقتی دقیق میشدم تو صورت و شخصیت نیما، عمیقا به این باور می رسیدم که رویا یه احمق تمام عیاره! چطور

ادامه مطلب ...