رمان عشق صوری پارت ۸۳
جمله ام تموم نشده بود که دستشو بالا برد و خیلی محکم به گوشم سیلی زد و پشت بندش همونطور که انگشت اشاره اش رو تهدید کنان تکون میداد گفت؛ -خوب گوش کن شیدا…از الان برای همیشه ات…هیچوقت حق نداری کمتر از گل به شهره جون بگی چون اصلا و ابدا از کارت چشم پوشی نمیکنم…. عصبی و خشمگین به