12 دی 1400 - رمان دونی

روز: 12 دی 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 84

-من میخوام برم پیش خواهرم شما هم میتونی یه علامت منفی تو دفتر انضباطتتون برام بزنید… به چشم دیدم که چه جوری از خشم زیاد لپهای سفیدش گلگون شدن. دستهاش رو مشت کرد و با پایین آوردنشون گفت: -خوب میدونم باهات چیکار کنم! به خط و نشون و تهدیدش اهمیت ندادم چون برای من هیچ چیز مهمتر از دیدن فرزاد

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 86

#پارت_۶۹۱ 🌓🌓 دختر نسبتا بد🌓🌓 دیگه نتونستم بخورم. شکمم درد گرفته بود. با دستمال لبهام رو تمیز کردم و بعد روی چمنها دراز کشیدم… نیما پرسید: -مگه نمیخوری!؟ حالم خیلی هم خوب نبود.انگار حس تهوع داشتم. دستهام رو گذاشتم روی شکمم و جواب دادم: -نه…سیر شدم!دیگه نمیتونم بخورم! تعجب کرد.آخه من خیلی هم نتونستم چیز زیادی بخورم واسه همین گفت:

ادامه مطلب ...