27 دی 1400 - رمان دونی

روز: 27 دی 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان خلسه پارت ۱

*** خلسه *** ((مقدمه)) برخی از آدم ها زندگیشان را در خلسه به سر میبرند. برخی در خلسه ی خود بزرگ پنداری… برخی در خلسه ی مال اندوزی و پول پرستی… برخی در خلسه ی شهوت و سکس… برخی در خلسه ی خودپسندی و حقیر شمردن دیگران… و چه سخت است که عاقبت در پایان عمر با تلنگری از خلسه

ادامه مطلب ...

رمان زادهٔ نور پارت 12

امیر علی کمی خودش را بالا کشید . خسته بود . هم جسمی و هم روحی ……… آن هم زیاد . دو دکمه ابتدایی پیراهن لیمویی رنگش را باز کرد . – میتونید برید ………. لیلا بالاست ؟ – بله آقا . – میز ناهار و آماده کنید که تا ده دقیقه دیگه من و لیلا می یایم . سروناز

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 93

#پارت_۷۰۱ 🌓🌓 دختر نسبتا بد🌓🌓 دستاشو رو شکمم گذاشتم و گفتم: -نمیدونم دختره یا پسر اما میدونم که بچه ی توئه… من اونو تو وجود خودم احساس میکردم. از لحظه ای که برگه آزمایش رو گذاشتن کف دستم و بهم گفتن باردارم تا الان که بالاخره حاضر شدم همچی رو به نیما بگم مدام حس میکردم دیگه نه یک نفر

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 92

زیرلب خدا نکنه ای زمزمه کردم فین فین کنان دماغش رو بالا کشید معلوم بود داره گریه میکنه چون با بغض لب زد : _مرگ من پاشو دو لقمه بخور دلم نمیخواست بیشتر از این ناراحتش کنم اون که گناهی نداشت این چند وقته هم خیلی باهام اذیت شده بود پس چشمامو باز کردم و خسته نالیدم : _اگه شما

ادامه مطلب ...