رز مـشــــــکـــیـ چـشـمانتــ پارت 21
برای آخرین بار به تصمیمم فکر کردم یک بار برای همیشه ، این آتیش باید خاموش میشد … منو ببخش تیدا ، ولی تمام این کارها بخاطر توئه … از زبان بهراد : گوشیم زنگ خورد نگاهی با شماره ی ناشناس انداختم و با تردید جواب دادم : الو ؟ –