23 بهمن 1400 - رمان دونی

روز: 23 بهمن 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان زادهٔ نور پارت 38

خورشید تنها شوکه خیره او شده بود ……. آنچنان شوکه که انگار مغز و زبانش هر دو با هم از کار افتاده بودند ……….. لبخند که هیچ ، آن برق نشسته در نگاهش هم رنگ باخت ……… در صدم ثانیه ای استرس و ترس و هیجان و هزاران حس گم و ناشناخته دیگر احاطه اش کرد ………. بی اختیار قدمی

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 106

سرش رو به آرومی تکون داد و همچنان در حینی که به نوازش صورت من ادامه میداد گفت: -دخترا احساسی ان…نمیگم اگه یه پسر به جای اون تو همچین شرایطی قرار داشت کمتر اذیت میشد ولی خب دخترها ممکنه آسیب بیشتری ببینن صوصا توی این جامعه ی بد! مکث کرد…حس کردم رفت تو فکر و بعد هم پرسید: -نظرت چیه

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 105

بالاخره به حرف اومد و گفت : _ولی شنیدم انگار حالش خیلی بده و مشکلی داره چون اصلا از اتاقش بیرون نمیاد فقط هر از گاهی دکتر میاد بهش سر میزنه هر کلمه ای که میگفت نفسم تنگ و تنگ تر میشد و حس میکردم چطور دارم خفه میشم دستمو روی سینه ام گذاشتم و خفه لب زدم : _مطمعنی

ادامه مطلب ...

رمان خلسه پارت ۱۴

۴۵ پارت( با لبخند اجباری دیگری که به زور به لبانش چسبانده بود جواب پدرش را داد و به مرد و زن و پسر جوانی که با دقت نگاهش میکردند سلام کرد. مهندس محبی شاید ثروتمندترین شخص در آن مهمانی بود و اصلی ترین هدف پرویز خان از برپایی این تولد تجملاتی، جلب توجه او و پسرش بود. مردی خوش

ادامه مطلب ...