رمان زادهٔ نور پارت 40
دو بشقاب برداشت و برای خودش کمی برنج ریخت و ظرف امیرعلی را انباشته از برنج کرد و داخل ظرف گودی خورشت قیمه ریخت ……… در این مدت خوب فهمیده بود این مرد تا چه حد عاشق سیب زمینی سرخ کرده است و داخل ظرف جداگانه ای برای او سیب زمینی سرخ شده ریخت ……………. دو ظرف برنج را روی