26 بهمن 1400 - رمان دونی

روز: 26 بهمن 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان خلسه پارت ۱۵

  سه چهار روزی از شب تولد میگذشت و مارال غرق خلسه ی ناب عشق بود… دستبندی که معراج برایش خریده بود تبدیل به ارزشمندترین شی زندگی اش شده بود و روزی صد بار میبوسید و میبوئیدش. لحظه ای که معراج دستبند را به دستش بست از جلوی چشمانش نمیرفت و با آن خاطره ی شیرین عشقبازی ها میکرد. بعد

ادامه مطلب ...

رمان زادهٔ نور پارت 41

لیلا حرصی همانند گاو های آماده حمله نفسش را صدا دار از بینی بیرون فرستاد و خرناسه کشید . ـ داری جلوی من از این پتیاره دفاع می کنی ؟ ازش خوشت آمده ؟ آره ؟ امیرعلی با اخم نگاهش کرد . ـ بس کن لیلا ……… بس کن ……. خستم . از سره کار می یام انتظار خسته نباشید

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 109

از اینکه قرار بود یه روز بدون پگاه سر بشه خیلی هم احساس خوبی نداشتم. با کارهای خونه خودمو سرگرم کرده بودم اما حتی حین انجام همونهاهم ناخوداگاه باخودم در مورد پگاه سوتی میدادم! مثل وقتی که واسه پختن ناهار بدون اینکه حواسپ به نبودن پگاه باشه بلند بلند و به گمون اینکه تو رو به رو تلویزون لم داده

ادامه مطلب ...

رمان عشق صوری پارت 106

-سلام…خسته نباشید گرچه دستش بند بود اما حین مرتب کردن پرونده های روی میزش جواب داد: -سلام عزبزم مرسی…سلامت باشی به نظر می رسید عجولانه لای اونهمه پوشه و پرونده دنبال مورد خاصی هست.در هر صورت من باید شهرام رو می دیدم و همچی رو در مورد اتفاقهای امروز میگذاشتم کف دستش. شیوا دوست من بود. بهترین دوسن من…یه رفیق

ادامه مطلب ...