27 بهمن 1400 - رمان دونی

روز: 27 بهمن 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان صیغه استاد

رمان صیغه استاد پارت 77

اختيار دستام دست خودم نبود كه پايين بيارمشون و نگاه از فرم لباش بگيرم. به جاش انگشت شستم و روي گونه اش كشيدم و دست مردونه اش استخوون دستم و نوازش كرد. قلبم كشش عجيبي به بوسيدن لباي سرخش داشت. انگار كه لباش برام شده بود مثل جام شرابي كه ممنوع بود اما بدنم بهش نياز داشت. نگاهم به زور

ادامه مطلب ...

رمان زادهٔ نور پارت 42

لیوان شربت را از کنار دستش برداشت و باز با قاشق هم زد . ـ تازه اگه این شربت و هم بخورید معده دردتون خیلی بهتر هم می شه . امیرعلی مستقیم نگاهش کرد …….. ممنون این دختر بود ………. او را به این خانه آورده بود که کمک حال خانواده ناتوانش باشد اما حالا این خورشید بود که به

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 110

تو گلو خندید و بعد دست نوازشی روی سرم کشید و جواب داد: -آره عزیز دلم…. چقدر شنیدن جمله ی عزیز دل از دهن اون شیرین بود. نمیدونم چرا… اما این کلمات شنیدنشون فقط فقط از طرف اون منو اینطور هیجان زده و خوشحال میکرد.شاید چون کم کم داشتم شدیدا علشقش میشدم. عاشق و دلبسته. شاید هم چون اون کل

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 107

با دیدن مقداری میوه توی ظرف کوچیکی چشمام برقی زد و ظرف رو برداشتم و بی معطلی همونجا روی زمین نشستم و شروع کردم به خوردنشون با چشمای بسته هر تیکه از کیوی که توی دهنم میزاشتم آنچنان لذتی میبردم که هر کی میدیدم فکر میکرد دارم چی میخورم بعد از اینکه همه میوه ها رو خوردم تازه حس کردم

ادامه مطلب ...