28 بهمن 1400 - رمان دونی

روز: 28 بهمن 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان زادهٔ نور پارت 43

ـ لازم نیست شرمنده و پشیمون بشی ……….. لیلا زنمه و قلقش دستمه ………… می شناسمش ، خوب بلده که چطوری بحث ایجاد کنه ، حالا چه تو باشی چه نباشی ، برای اون فرقی نمی کنه ………… انقدر مطمئنم که سه ماه و خورده ای دیگه که قراره تو پیش خانوادت بر گردی ، لیلابازم یه ماجرای تازه برای

ادامه مطلب ...

غزال گریز پا پارت 1

    سلاااااام چطور مطورین ؟ خوبین ؟ سلامتید ؟ چه خبر از مامان اینا … وای ببخشید یکم هول شدم ، خب من اینجوریم دیگه ، لجباز ، دیوونه و جذاب اوممممم از کجا شروع کنم ؟ من مارالم ۲۵ سالمه و پرستارم البته الان در کنار کار ، دارم برا فوق لیسانس میخونم یه پسر عموی عاشق پیشه

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 111

شونه هاش رو بال انداخت و گفت: -نمیدونم دیگه اون مشکل توئہ…من گفتنی هارو گفتم! چپ چپ نگاهش کردم.گویا علوه بر جنسیت موضوع خوشگلی بچه و اخلق رو هم باید به مشکلت اخیر خودم اضافه میکردم. سرمو از رو سینه اش برداشتم و گفتم: -یعنی چی مشکل منه !؟ ریلکس جواب داد: -یعنی مشکل توئه! کنج لبمو دادمبال و گفتم:

ادامه مطلب ...

رمان عشق صوری پارت 107

هووووف!چقدر نگاه هاش نافذ بودن لامصب. به طرف مقابل که خیره میشد آدم دیگه زبونش بند میومد و چشماش ثابت میومد رو قیافه ی جدی و قرص و محکمِ پر ابهتش! ای کاش شیوا اینجا بود تا منم یه توگوشی محکم بهش میزدم بابت اینکه واقعا چطور تونست از خیر آدمی با این جذبه و این قیافه و ابهت و

ادامه مطلب ...