روز: بهمن ۲۹, ۱۴۰۰ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان زادهٔ نور پارت ۴۴

ـ ببرش ……….. اون می تونه همین کارایی که اینجا انجام می داد و تو خونه شما هم انجام بده ………….. به نظرم مادرت به یه مستخدم جوون نیاز داره ………… اینجوری هم پیشته و هم هر وقتی که دلت خواست می تونی یه دور ترتیبش و بدی و هم …….. من از دستش خلاص می شم . فقط مواظب

ادامه مطلب ...

غزال گریز پا پارت ۲

    با شنیدن حرف های بابا ، انگار پتکی تو سرم زده بودن یعنی کار و تجارت ، از زندگی دخترشون مهم تر بوده که حالا بعد از ۱۵ سال از من میخواد پیداش کنم ؟ دِ آخه مگه لپ لپه ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!……. مامان چطور حاضر شده بود پاره ی تنش رو رها کنه ؟ خواهری که همه ی عمرم

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت ۱۱۲

این بی حوصلگی و خستگیش غیر طبیعی بود. شده بود شبیه اون روزایی که یهو دچار افسردگی میشد و حتی کارش به دکتر و آمپول آرامشبخش می رسید. بلند شدم تا غذارو آماده کنم. اون چنان بی حوصله بود که برخلف همیشه حتی تو چیدن میز هم کمک نکرد. دستشو گداشته بود زیر چونه اش و به سالدی که درست

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت ۱۰۸

با نفس های بریده دستی به موهای خیس شده جلوی پیشونیش کشید و به عقب هُلشون داد _بایدم دیوونه بشم وقتی شوخی خرکی های تو تمومی ندارن به سمتم حمله کرد که با جیغ کوتاهی که کشیدم دور دیگه ای دور حوض چرخیدم چشم از هم برنمیداشتیم و درگیر هم بودیم که گُل بانو وحشت زده وارد حیاط شد و

ادامه مطلب ...

رمان خلسه پارت ۱۶

پرویز خان در اتاق را بست و مقابل چشمهای متعجب مارال از پشت قفلش کرد! مغزش کار نمیکرد، پدر خوش اخلاق و مهربانش را چه شده بود و دلیل این کارهایش چه بود؟ اگر فکر میکرد معراج ماشین را برداشته، پس دلیل رفتارش با مارال و در اتاق زندانی کردن و گوشی اش را گرفتنش چه بود؟ یک جای کار

ادامه مطلب ...