1 اسفند 1400 - رمان دونی

روز: 1 اسفند 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

غزال گریز پا پارت 4

    سریع مانتو و چادرمو پوشیدم و رفتم پشت در اتاق مهراد طولی نکشید که اومد بیرون و دیدم داره با اخم نگام میکنه   چی شده ، چرا اخم کردی ؟   با انگشت اشاره ، کشید رو رون پام :   -شلوار چسبونه اگه چادرت بره کنار …   پریدم گونشو ماچ کردم :   قربون داداش

ادامه مطلب ...

رمان زادهٔ نور پارت 46

نفس های نصفه و نیمه اش را بی سروصدا ترین شکل ممکن بیرون می فرستاد …….. حتی از اینکه صدای نفس های مضطربش به گوش امیرعلی برسد و او را خشمگین تر کند ، می ترسید ………. این امیرعلی ، دقیقا همان امیرعلی بود که خورشید حتی جرأت نطق کردن در مقابلش را نداشت …….. چه رسد به نافرمانی .

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 114

دیگه سوالی نپرسید ودر عوض شوخ طبعانه گفت: -فکر کنم دیگه بهتر باشه بریم! زیادی هم نباس تنهاشون گذاشت! دردسر میشه!بریم؟ خندیدم و گفتم: -آره بریم! پک آخر رو به سیگارش زد تا اثبات کنه دلش میخواد بازم به کشیدن و اتمام اون نخ وینستون قرمز ادامه بده اما گویا اون ترجیح میداد زودتر بریم. انداختش زیر پا و بعداز

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 109

دستمو توی هوا تکونی دادم و با صدایی که انگار از ته چاه بیرون میومد نالیدم : _خوبم فقط یکدفعه سرم گیج رفت _بیا بریم یه کم داخل بشین تا حال سرجاش بیاد در تایید حرفش سری تکون دادم و بی حال داخل روی تخت چوبی نشستم و سرم رو به پشتی قدیمی قرمز رنگی تکیه دادم ولی اصلا حالم

ادامه مطلب ...