2 اسفند 1400 - رمان دونی

روز: 2 اسفند 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

غزال گریز پا پارت 5

  #از زبان ماهان   – استاد خسته نباشید   در جواب دانشجو هام فقط سری تکون دادم . کلافه بودم … عصبی ؟!!!! باید از کجا شروع میکردم ؟ کجارو میگشتم ؟  با سری پر از سئوال های بی جواب و دلی آشفته ، کیفمو چنگ زدم و از دانشگاه بیرون اومدم . سوار ماشین شدم و با مامان

ادامه مطلب ...

رمان خلسه پارت ۱۸

  بعد از رفتن معراج، هر شب بدون استثنا خوابش را دیدم… آنقدر پر از او بودم و هر ساعتم با فکر و دلتنگی اش میگذشت که ضمیر ناخودآگاهم نیز مملو از معراج شده بود و تا چشم بر هم مینهادم می آمد! خوابهایی که سیزده سال طول کشیدند و اجازه ندادند معراج را فراموش کنم!… دو سه سال که

ادامه مطلب ...

رمان زادهٔ نور پارت 47

امیرعلی لب هایش را از عصبانیت بر هم فشرد و با نگاهی پوشیده شده از خشم و غیرت به سامان نگاه کرد ………. آنقدر صدای نفس کشیدن هایش بلند بود که از آن فاصله به گوش سامان می رسید و شوکه اش می کرد . ـ خورشید و تو می خوای یا مامانت ؟ سامان دلیل این چشمان سرخ و

ادامه مطلب ...
رمان دختر نسبتا بد

رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 115

اینو گفتم و دوباره دراز کشیدم و باز پتو رو تا زیر گلوم بال آوردم و نگه داشتم. لبد دختره از این چشم رنگی های مو بلوند بود که خط سینه هاشون مشخص و کلی گرونبد خوشگل از گردن سفیدشون آویزون و… از اونا که موهاشون موج دارن و چشمهای آبیشون زیر مژه های مشکی رنگشون خودنمایی میکنه! دستمو به

ادامه مطلب ...

رمان عشق صوری پارت 109

همچنان سرم رو پایین نگه داشتم.نمیخواستم تو چشمهاش نگاه کنم. راست و حسینی بگم…خجالت میکشیدم.نمیدونم از کجا فهمید و کی بهش گفت که دیاکو اینکارو با من انجام داد اما درهر صورت من نمیخواستم صاف تو چمشهاش نگاه کنم و بِهش بگم‌که چی بهم‌گذشته واسه همین بازم تکرار کردم و گفتم: -گفتم که نمیدونم داری راجع به کی حرف میزنی…

ادامه مطلب ...