18 اسفند 1400 - رمان دونی

روز: 18 اسفند 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان الفبای سکوت

رمان الفبای سکوت پارت 10

افرا ترسید. عمیقا هم ترسید، اما به روی خودش نیاورد. لحن مرد مقابلش ترسناک بود. هیچ ردی از شوخی یا حتی تهدید در آن نبود. انگار واقعیت عریان را مقابلش به نمایش درآورده بود. این مرد مرموز بود. هر چه گشته بود نتوانسته بود با این حجم از ثروت چیز زیادی از او بفهمد و همین مرموز بودن او را

ادامه مطلب ...
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 16

ابروهایش در هم گره خورد : _ پاتو باز کن دلارای نالید : _دوباره نه برای ثانیه ای از رطوبت یادش رفت : _ بد بهت گذشت؟! دلارای از لحن سردش ترسید : _ فقط … درد دارم ارسلان اعتنا نکرد خودش را کنار کشید و روی تخت زانو زد زانوهای دخترک را که از هم فاصله داد ماتش برد

ادامه مطلب ...

رمان گلاویژ پارت 16

_قربونت بشم.. من که خوبم.. ازطرفی هم مرخصی ندارم، میدونمم که تو…….. بازم حرفمو قطع کرد،، _من واقعا به استراحت کوتاه نیاز دارم.. شاید 20درصدش واسه روحیه ی تو باشه اما 80 درصدشو واسه خاطر روحیه وفشارکاری خودم میگم! خیلی دلم میخواست به این پیشنهاد پاسخ مثبت بدم اما مطمئن بودم اون عمادی که امروز بامن حرف زد اصلا وابدا

ادامه مطلب ...

رمان زادهٔ نور پارت 63

خورشید با یاد اتفاقات دیشب در جا قیافه اش در هم کشیده شد . ـ اگر منظورتون از ناهار اون جک و جونوراست که دستتون درد نکنه ، من سیرم …….. گشنم نیست . امیرعلی انگار امروز از دنده دیگری بلند شده بود که آنقدر اذیت کردن خورشید به دهانش مزه می کرد …….. در حالی که پشت چشمی برای

ادامه مطلب ...

رمان عشق صوری پارت 117

لبخند تلخی روی صورتم نشست. خبر نداشت هرچی بهش گفتم صرفا یه نقش بازی کردن واسه دور شدن از فرهاد و رفتن پیش فرزاد بود. دستمو کشید و گفت: -بیا بریم داخل که کلی باهات حرف دارم! هزار تا گزارش خوب و بد از خودم…بیا! چند قدم به جلو برداشت و من رو هم دنبال خودش کشید اما وقتی متوجه

ادامه مطلب ...