رمان الفبای سکوت پارت 10
افرا ترسید. عمیقا هم ترسید، اما به روی خودش نیاورد. لحن مرد مقابلش ترسناک بود. هیچ ردی از شوخی یا حتی تهدید در آن نبود. انگار واقعیت عریان را مقابلش به نمایش درآورده بود. این مرد مرموز بود. هر چه گشته بود نتوانسته بود با این حجم از ثروت چیز زیادی از او بفهمد و همین مرموز بودن او را