19 اسفند 1400 - رمان دونی

روز: 19 اسفند 1400 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان الفبای سکوت

رمان الفبای سکوت پارت 11

تارخ بی انعطاف به آرش خیره شد. _ آرش دیگه اینجا نبینمش…همین. بحث بیخود نکن با من. از کنار آرش گذشت و از آلاچیق بیرون آمد. آرش به دنبالش رفت: _ حداقل بذار دعوتش کنم بیاد ناهار بخوره. تارخ بلند گفت: _ اگه بعد از ناهار مجابش می‌کنی شرش رو کم کنه مشکلی نیست. با دیدن افرا که کنار علی

ادامه مطلب ...
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 17

لب های الپ ارسلان کش آمد این دختر سرگرمش می‌کرد! با بدجنسی خودش را به نفهمی زد : _ رابطه داشتن چطوریه؟! دلارای ناله کرد : _ درد دارم … دلم ، کمرم ، پاهام همه جام تیر می‌کشه الپ ارسلان سعی کرد بلندش کند با جدیت تشر زد : _ این ادا ها چیه؟ فکر کن پریود شدی _

ادامه مطلب ...

رمان گلاویژ پارت 17

رضارفت ومن موندم وچشم هایی گرد شده! وا… چرا منو با اون غول تشن تنها گذاشت؟ خب اگه باهاش کلکل کنم میزنه ناکارم میکنه! نشستم روی صندلیمو یه کم فکر کردم.. چطوری آخه؟؟؟ چطوری ببرمش بیرون! شماره بهارو گرفتم تا راهنماییم کنه… هنوز بوق نخورده بود که پشیمون شدم وقطع کردم! عصبی شدم‌‌.. از بی دست وپایی خودم حرصم گرفت..

ادامه مطلب ...

رمان زادهٔ نور پارت 64

امیرعلی با نیش گاز کوچکی جت اسکی را به راه انداخت و اندک اندک از ساحل فاصله گرفت ………. خورشید محکم به او چسبید و گونه اش را به کمر امیرعلی تکیه داد ، و امیرعلی را انگار در دریایی از مذاب غوطه ور کرد که به آنی تمام کمرش را حرارت احاطه نمود و داغش کرد ……… حالا خورشید

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 118

« نازی » حمید با تموم قدرت دستم رو میکشید و به سمت اتاق متروکه ته عمارت میبرد ترس تموم وجودم رو در برگرفته بود چه احمق بودم که فکر میکردم به سادگی و دوتا سرخاب سفیدآب کردن و به خودم رسیدن میتونم دل آراد رو دوباره به دست بیارم و عاشقم بشه هه بازم عاشقم بشه و دلش بلرزه

ادامه مطلب ...