رمان الفبای سکوت پارت 24
افرا عاقل اندر سفیه نگاهش کرد. _ بیخیال فرزین…میخوای نصیحتم کنی الان؟ حتما بعدشم میخوای بگی احترام پدر و مادر واجبه و این حرفا؟ دستش را بالا آورد. _ بذار من بجاش نصیحتت کنم. از وضعیت الانت لذت ببر… هیچ وقتم بچه دار نشو ته بچه داری چیزی جز عذاب نیست بخدا…خدا دوستت داره که بهت بچه نمیده. آرزو غرید: