رمان الفبای سکوت پارت 34
تماس را قطع کرد و گوشی را کنار دنده انداخت. افرا آرام لب زد: _ آرش تقصیری نداره…من دنبال راهی بودم تا ببینمت. میخواستم هر طور شده قانعت کنم کوتاه بیای. تارخ به کتش که روی پای افرا بود اشاره کرد. _ از تو جیبم پاکت سیگارمو بده. افرا با شک به نیم رخ جدی تارخ خیره شد. _