رمان الفبای سکوت پارت 42
خواست آیفون عمارت را به صدا درآورد که با صدای نا آشنایی سرش را به پشت چرخاند. _ ببخشید شما مال همین عمارتین؟ تارخ یک تای ابرویش را بالا داد. نگاهی به سر و شکل پسر جوان انداخت. تیپ اسپورت اما آراستهای داشت. قد و هیکلش معمولی بود و عینک آفتابیاش را هم روی موهایش زده بود. چهرهاش