غزال گریز پا پارت 32
غزال با خستگی تمام از اتاق کارش بیرون آمد ، همه حتی خانم جلالی رفته بودند و او برای تمام کردن چند طرح نیمه تمام همچنان در شرکت مانده بود با یادآوری اینکه ماشین زهرا را هم باید با خود به خانه ببرد با بیچارگی به پیشانی اش کوبید و نالید : خدایا بسه دیگه ، تروخدا