رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت ۵
-لباس گرم نداریم اینجا. می خوای یه پتو بدم دور خودت بپیچ؟ لبخند مسخره ای زدم و گفتم: -نه. قربون دستت. ترجیه می دم از سرما یخ بزنم. شامو که خوردیم، راه افتادیم. آخر سرم با اصرارای مانی، مجبور شدم یه پتو از سیا بگیرم و بپیچم دور خودم! دو تا دست برای جمع کردن پتو به اون گندی