رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت ۷
روم بود، اگه نفس هام آروم تر می شد، راحت تر بودم. هر لحظه فشار داشت داشت بیشتر می شد و نفس کشیدن سخت تر. یه دفعه صدای یه نفر پیچید توی سرم. به عربی، تند تند یه سری چیزا رو پشت هم ردیف می کرد که اصلا نمی فهمیدمش. انگار کلا درکمو از واژه ها از دست داده