1 تیر 1401 - رمان دونی

روز: 1 تیر 1401 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان بوسه بر گیسوی یار

رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 11

  انگشتانم را دور لیوان کاغذی می پیچم و رو به همان دختر که کمی وراجی اش طولانی شده، میپرسم: -هیوا جون گفتی کجایی هستی؟ دخترک کمی ساده به نظر می رسد. خنده اش بی غل و غش است و میگوید: -من از قزوین میام. دو سه ساعتی تو راهم، تا مسیر تموم شه و به کلاس برسم. از ترم

ادامه مطلب ...
رمان الفبای سکوت

رمان الفبای سکوت پارت 116

  او در گریز بود. میتوانست باز هم عاشق مردی باشد که بر طبق شنیدهه ایش با التماس یک مادر حاضر شده بود جسم بیجان پسرش را تحویلش دهد؟ نیشگونی از رانش گرفت. نباید پای میز محاکمه و قضاوت مینشست. ممکن بود تمام حرفهای آن دو مرد یاوه‌گویی باشند. ذهنش درگیر بود و خودش در یک برزخ دست و پا

ادامه مطلب ...

رمان ناسپاس پارت 14

  بلوک شکسته ای رو به زحمت زیاد تا پای دیوار کشوندم و بعد رفتم روش ایستادم تا قدم از دیوار بلند تر بشه . نگاهی به داخل حیاط خونه انداختم.نه خبری از داخترا بود و نه پسرا…البته نبودنشون طبیعی بود چون الان هر کدوم یه وری تو کوچه پس کوچه ها و خیابونها و لای ماشینها داشتم جوراب و

ادامه مطلب ...
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 121

    هومن اکثر اوقات کنار حاجی بود با این همه هومن را هم دوست داشت دلش میخواست در روز عروسی اش کینه و کدورت ها را کنار بگذارد عکس را ابتدا با کپشن (ببین زنداداشم چه جیگری شده ) و چند ایموجی خنده برای دوستش فرستاد همه دوستانش کنجکاو بودند آرایشگاه های منطقه آنها با سالن های زیبایی منطقه

ادامه مطلب ...

رمان گلاویژ پارت 124

  گلاویژ باگریه به طرفم اومد دست هاشو قالب صورتم کرد وگفت: _عماد.. دردت به سرم.. خوبی؟ حالت خوبه؟ ازش بدم میومد.. توی تموم عمرم خودم رو تا این حد حقیر ندیده بودم.. بانفرت دست هاشو از صورتم جدا کردم وپس زدم.. _ولم کن.. من خوبم.. بروکنار! هنوز گیج بودم اما به زور بلند شدم توی جام نشستم و گفتم:

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 34

  ارزنگ هول کرده خودش را روی مبل جلو کشید ……….. از قدرت یزدان خبر داشت …….. از پیش دستی کردن هایش آگاه بود . یزدان حرفی را نمی زد ………… یا اگر چیزی بر زبانش می راند ، بی برو برگرد عملی اش می کرد . ـ مطمئن باشید انقدر براتون قابل قبول هست که نوک تیز پیکانتون و

ادامه مطلب ...

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت یازدهم

ناگهان دستش تکانی خورد و انگشتانش انگشتانم را در بر گرفتند. عجوزه ی خرفت ما بلاخره حرکتی کرد جلو امد و گفت -درسته درسته خودشه راه حل همین من با تعجب پرسیدم -راه حل منم خرف خان؟؟ -سرورم در این چند سینره هر روز نسبت ب روز قبا حالش وخیم تر میشد اما زمان هایی ک شما در کنار او

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 100

  واسه همین وقتی که شماره اش و گرفتم و بعد از کلی بوق آزادی که خورد جواب نداد بی خیالش شدم و تماس بعدی و موکول کردم به یکی دو ساعت دیگه.. یا می شد حتی صبر کنم تا خودش زنگ بزنه. پیگیری بیش از حد این توهم و براش به وجود می آورد که اول و آخر اونی

ادامه مطلب ...
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 52

  باقدر دانی نگاهش کردم که گفت: _یه سوالی بپرسم جوابمو میدی؟ _اگه زیاد شخصی نباشه.. _شخصیه.. بیخیالش! با کنکجاوی گفتم: _خب حالا بپرس شاید بتونم جوابشو بدم! _اگه بپرسم باید جوابشم بگیرم! _بپرس؟! _اون پسره، کوهیار.. بخاطر اومدنت به این خونه ولت کرد؟ با چشم های گرد شده گفتم: _تو کوهیار رو از کجا میشناسی؟ یادم نمیاد ازش حرفی

ادامه مطلب ...

رمان عشق صوری پارت 195

  خسته و زار دست دراز کردم و یه حوله سفید از آویز برداشتم و دور تن سرد و خیسم پیچوندمش. دستی لای موهای خیسم کشیدم و با بالا کشبدم دماغم سر دوش رو کج کردم اما همینکه چرخیدم که از اونجا برم بیرون با شهرامی چشم تو چشم شدم که چند قدم دور تر، سیگار به دست ایستاده بود

ادامه مطلب ...