رمان رسپینا پارت 50
تشک رو پهن کردم و موهامو باز کردم که بخوابم که یهو دیدم رو هوام ترسیده جیغ زدم _یه درصد واقعا احتمال دادی قبول کنم؟ قبل اینکه به خودم بیام گذاشتم تو اتاقو درو قفل کرد ، با حرص نگاه در میکردم ، دستامو گذاشتم رو گوشام و جیغ زدم از یه طرف خندم گرفت ، بیچاره الان از