روز: مرداد ۱۱, ۱۴۰۱ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان هم دانشگاهی جان پارت ۷۹

.       (دلوین)   تو اتاقم راه می رفتم از این سر به اون سر از اون سر به این سر دیگه کاری ازم بر نمیومد پسفردا زمان عقدمون بود میرفتم صحبت میکردم با اریا؟ میرفتم بهش میگفتم دارم عقد میکنم؟ چی میگفتم؟ چطوری به ارامشی که حتی از یک کیلومتری اون داشتم باید میرسیدم؟ من با خودم

ادامه مطلب ...

رمان تاوان دل پارت ۲۰

  رفتم سمت در بزور کفش هام رو پام کردم و پله ها رو بزور پایین اومدم هر قدم که بر می داشتم درد بدی توی پاهام حس می کردم دندونام رو‌روی هم فشار دادم.. همینطور داشتم می رفتم که صدای زنی شنیدم.. -صبر کن پسر.. از حرکت ایستادم برگشتم نگاهی به زن روبه روم انداختم تقریبا همین مامان و

ادامه مطلب ...
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت ۹۳

  بادلهره به آمنه نگاه کردم.. آرش عصبی بود و توی موقعیت تصمیم های آنی میگرفت و حالا من واقعا مونده بودم چه خاکی توسرم کنم! ارسلان با صدایی به بلندی صدای آرش گفت: _تو یه الف بچه میخوای زندگی من تصمیم بگیری؟ اونی که از این خونه میره تویی! خیلی ترسیده بودم.. تابحال دعوای به این شدت که شیشه

ادامه مطلب ...