روز: مرداد ۱۴, ۱۴۰۱ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان هم دانشگاهی جان پارت ۸۵

.       صدای عاقد از هرچه فکری که در سر داشتم بیرون کشیدم! + عروس خانوم بنده وکیلم؟ یک بار در دهنم بله را مزه مزه کردم. آماده برای بله گفتن شدم _ ب.. + نه..! نه؟! کی بود گفت نه؟ به صورت علی نگاه کردم درهم بود کسی از پله ها هراسان بالا آمد نمی شناختمش! اما

ادامه مطلب ...

رمان رسپینا پارت ۷۶

  یه جوری سرخ شده بود و کلافگی تو چشماش موج میزد و دست میکشید تو موهاش که نمیتونستم جلو خندمو بگیرم با دیدن خندم با کلافگی زل زد تو چشمام _من چه گناهی کردم که گیر شیطنتات افتادم انقدر بانمک و بامزه شده بود که من خودم بدتر از اون کنترلی روی فکر و افکارم نداشتم محکم بغلش کردم

ادامه مطلب ...

رمان رسپینا پارت ۷۵

  یه واحد ۷۰ متری تک اتاقه آشپزخونه کوچولو و جمع و جور ، نوع ساخت خونه واقعا قشنگ بود و راضی بودم ولی یه مشکلی وجود داشت که اگه میخریدمش سختم میشد برای گرفتن وسایل ، هرچند پولم به خرید نمیرسید _رهن و کرایه و اینا چقدره از الان بگو تا من بتونم قشنگ فکر کنم راجب خونه _تو

ادامه مطلب ...

رمان رسپینا پارت ۷۴

  _خونه دقیقا خیابون کناریه ، با ماشین بریم یا مثل همیشه دوست داری راه بری و پیاده؟ از اینکه انقدر راحت این اخلاقم دستش اومده بود خوشم اومد _پیاده بریم _هرجور تو دوست داشته باشی شیشه ی عمرم . سوار آسانسور شدیم ، از لقبایی که بهم میداد خوشم میومد نگاهم به چهره ام تو آینه افتاد ، یه

ادامه مطلب ...

رمان تاوان دل پارت ۲۳

  -چون دیوانه اس بابا دیوانه.. یه دیوانه پر از ازار.. مامان نگاهی به بابا کرد.. -بنویس عوض این کارا به حرف نکش این دختره رو.. بابا غری زیر لب زد و باشه ای گفت خلاصه سه تایی افتاده بودیم به جون خودکار و دفتر و تندتند می نوشتیم.. تا ساعت چهار صبح بکوب نشستیم.. دستم فلاج شد اخرین کلمه

ادامه مطلب ...
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت ۹۶

  یه جوری که انگار تعجب کرده باشه حرفم روقطع کرد وپرسید: _صبرکن چه برعلیه کردنی؟ ازچی حرف میزنی؟مگه بجز معذرت خواهی و اعتراف به عشقم چی بهشون گفتم که علیه تو کنمشون؟ چرا باید خانوادت رو برعلیه توکنم اصلا؟ هرآدمی خواستگاری میره و من هم عشقم رو یکبار دیگه از خانواده اش خواستگاری کردم.. فقط همین! _خواستگاری نکن! اونا

ادامه مطلب ...