رمان عشق صوری پارت 252
با اینکه میدونستم واقعا خوشگله اما گفتم: -نه خیرم! اصلا قشنگ نیست! سرش رو چرخوند سمتم و با لحنی سرزنش بار و معنی دار پرسید: -لابد چون اگه بپوشیش سینه هات مشخص نیست یا کمر و کونت پیدا نیست هان؟ دقیقاااا…. ولی اصل داستان این بود که نمیخواستم حرف حرف اون باشه. مگه میخواست گربه رو دم حجله بکشه