رمان تاوان دل پارت 81
جمشید نگاه عمیقی به سارا کرد انگشتش رو نوازش بار روی پوست صورت سارا کشید.. سارا کمی خودش رو جمع کرد خودم رو کشیدم جلو با اخم های تو هم رفته بهش نگاه کردم. جمشید محو سارا بود همینطور داشتیم بهش نگاه می کردیم مامان هم عین خوره داشت خودش رو می خورد. که گوشیم شروع