رمان عشق با چاشنی خطر پارت 80
وارد خونه شدیم و آراد ماشین رو پارک کرد و پیاده شدیم حالا که بین درخت هام میبینم که چقدر دلم برای اینجا تنگ شده. چشمامو بستم و یه نفس عمیق کشیدم. چشمامو که باز کردم دیدم آقاجون از خونه خودش بیرون اومد و داره میره سمت خونه ما یعنی اونم امروز هست؟ آخه چرا؟ با آراد و