رمان”ســهم من از تو”پارت2
💕📚 از ترس عقب میرم و میگم: – دیوونه شدی؟ چی میگی آرشام؟ – تو مال منی دلی… آرتان رو ردش کن… هر جور میتونی.. چون من هر جور شده به دستت میارم! با بغض میگم: – تو دیوونه شدی.. من عاشق آرتانم همه اینو میدونن حتی… با پشت دستش دو بار میزنه روی ل. ب. ام و میگه: