رمان حورا پارت 77
کار که تمام شد، کیمیا هم برای اینکه نکاهی دیگر به سر و رویش بکند به اتاقش برگشت، البته که حدس من چیز دیگری بود، مثلا میخواست با وحید شاید چند پیامکی رد و بدل کنند! نگاهی به خود در اینه انداختم، لبهایم بخاطر ان برق لب درشتتر و تو چشمتر شده و اندامم بخاطر