رمان حورا پارت 78
دهان برای حرف زدن گشودم که صدای کیمیا قبل از من جواب داد: _ نه داداش… نفسی از ته گلویم برخاست، کیمیا آراسته و زیبا به سمتم قدم برداشت و کنارم نشست: _ درواقع من دیر فهمیدم حورا چقدر میتونه خوب باشه… نگاهش را به قباد داد که بی تفاوت خیرهیمان بود: