رمان نگار پارت 31
سری تکون داد و شروع کرد به ماساژ دادن شکم بچه ، خیلی زود آروم شد فقط گاهی کوتاه نق میزد.. مریم به طرف منی که تکیه به دیوار داشتم بی قراریای مادرانشو تماشا میکردم برگشت: + تو اینا رو از کجا بلدی؟ _ من کلی خواهر زاده و برادر زاده دارم بچگیاشون خوب یادمه .. سبحان مشکلی