24 شهریور 1402 - رمان دونی

روز: 24 شهریور 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان جرئت و شهامت پارت ۳۸

    عقب عقب می رفتم.حس می کردم آن پسر در حال خودش نیست.و او هم مثل آیدا میخندید و نزدیکم میشد.چی می‌توانستم بگویم؟ اصلا چه کاری می‌توانستم بکنم؟از ترس چانه ام می لرزید و این اصلا خوب نبود.! این یعنی ضعیفم! من زمانی که فرار کردم،باید می دانستم این اتفاق صد برابر بدتر برای من می افتد. کسی که

ادامه مطلب ...
رمان طلوع

رمان طلوع پارت ۱۵۳

    دلم داره از درد تحقیر میترکه….جلو همه سیلی خوردم بدون اینکه ذره ای براشون مهم باشه….نامردای پست….   _ خوبی؟….میخوای برگردیم داخل یه سرم بزنی؟….رنگت پریده ها….     بدون حرفی ازش چشم میگیرم و سمت نیمکت گوشه ی حیاط میرم….کاش به حرف بارمان گوش میکردم و نمیومدم….الان مثلا چی شد؟…چی بهتر شد؟…چرا هر چی میخوام یه کاری

ادامه مطلب ...
رمان سال بد

رمان سال بد پارت 34

      – چرا باور نکنی ؟ … اون هم یک آدمه ! همه ی آدما نقطه ضعفی دارن !   شهاب هوومی گفت و کمی از نوشیدنی اش را خورد … البته حق با مجتبی بود !   – اونا کی بودن ؟   – کیا ؟   – همونایی که سر رئیس کلاه گذاشتن و به زانوش

ادامه مطلب ...
رمان شاه خشت

رمان شاه خشت پارت 58

          _ والا قجرتر از جنتلمن همراه شما و خانم قوانلو در این جمع وجود نداره. بقیه ما خودمون رو چسبوندیم به این طایفه که دک و پزمون بره بالا و خورشتمون چرب‌تر بشه.   _ اه… جدی؟! پس فرهاد خیلی قجره!   جرعه‌ای از لیوان نوشیدنی‌اش سرکشید و هم‌زمان به یکی از خدمه اشاره زد.

ادامه مطلب ...
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 12

        رز دندوناشو روی هم سابید و صدای میکائیل دوباره به گوشش رسید: – رمز گوشیتو به من میدی منم بعد این که کارم باهاش تموم شد بهت برش‌ می‌گردونم     رز یاد پیام های خودش و سپهر افتاد، از اون مهم تر پیام های همراز! آب دهنش رو قورت دادو به موبایل تو دست میکائیل

ادامه مطلب ...
رمان فئودال

رمان فئودال پارت 15

          اخم کرد، نگاهی به پدرش انداخت، با ان لبخند مصنوعی اشاره کرد تا سریع‌تر برود، ناچار قدم برداشت و از عمارت بیرون رفت، در اتاقی که حاضرش کرده بودند، آن سمت باغ بود، ویلایی که مهمان‌ها میماندند.   زنان کل میکشیدند و دختران از روی پشت‌بام‌ها گلبرگ میریختند، مردها طبل و دهل میکوبیدند و او

ادامه مطلب ...