رمان آووکادو پارت 92
– خونه نیست.. مادرم زنگ زد، انگار رفته سوپری… یه سر به سوپر مارکت های اون اطراف بزن منو خبرم کن. – باشه، الان. تماس را با عصبانیت تشدید شده قطع می کند و بار دیگر با آلاله تماس می گیرد… اما باز هم دخترک جواب نمی دهد و او با عصبانیت اینبار گوشی را