7 مهر 1402 - رمان دونی

روز: 7 مهر 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان شاه خشت

رمان شاه خشت پارت 62

          _ بیداری؟   _ بله.   _ می‌تونی شیرینی‌پزی کنی ولی نباید به وظیفه اصلیت توی این خونه لطمه بزنه.   «ممنونم» گفتش زمزمه کوتاهی بود و در پس آن شبی دراز.   خواب به چشمانم نمی‌نشست، افکار احمقانه رشته‌های نامرئی می‌شدند، می‌بافتم و می‌شکافتم… آن‌قدر که خواب که نه، بی‌هوش شدم.   نیمه‌های شب

ادامه مطلب ...
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 14

        با فکی لرزون در چشمای شب میکائیل لب زد: – گفتی لختم میکنیو…     سرش و انداخت پایین و با پایین ترین تُن صدایش ادامه داد: – می‌ندازیم جلو نگهبانات     با پایان جملش صورتش خیس از اشک شد. وَ میکائیل بود که مظلوم نماهایی رز رو تماشا می‌کرد و الحقم که خوب نقش

ادامه مطلب ...
رمان فئودال

رمان فئودال پارت 17

        دستش را روی سینه‌ی نیمه برهنه‌ی نریمان گذاشت، پیراهنی که نقش لباس‌خواب داشت و شبها میپوشید، با دکمه‌های باز:   _ دستتو بکش و برو اتاقت، اونطوری شاید تونستم تحملت کنم!   کنارش زد و به سمت کمد رفت تا لباس بپوشد، باید میرفت، سوارکاری لازم داشت، مغزش نیاز به ارامش داشت، کمی صدای رودخانه، سواری

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 76

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥   پارت_76💥❤️‍🔥         مشغول شدم و طبق دستور پختی که پیدا کرده بودم وسایل رو آماده کردم.   به غیر از چیز هایی که گفته بود، خودم قارچ و ذرت و نخود فرنگی هم به موادش اضافه کردم. مامان همیشه اینطوری درست میکرد و خوشمزه تر بود.   در قابلمه رو که گذاشتم، زنگ خونه

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 426

      -دوست نداشتم تنها بیام اشکالی داره؟ مگه خودت نمی گفتی رابطه ام و باهاش جدی کنم؟ سرم و سریع عقب کشیدم تا واکنشش نسبت به این حرفم و ببینم که نفس عمیقی کشید و بازدمش و حین شل کردن گره کراواتش فوت کرد. مسلماً نمی تونست رک و مستقیم حرفهایی که قبل از اومدن میران میزد و

ادامه مطلب ...