رمان ماه یا ماهی پارت 4
– بهادر کجا داری آتیش میسوزونی بچه ؟؟؟؟ سکوت مطلق مغازه باعث شد نفسش را محکم به بیرون فوت کند و با خشم بغرد: بهادر هر گوری هستی خودتو گم کن بیا اینجا… بهادر از پشت سر ماهلین با شیطنت گف: آبجی خودت فهمیدی گورتو گم کن بیا اینجا یعنی چی اصلا؟؟؟ ماهلین به سرعت چرخید و گوش بهادر را