رمان تارگت پارت 430 یه بار میران با صورت غرق خون بهم نگاه می کرد و یه بارم با صورتی که از شدت سوختگی چیزی ازش معلوم نبود و در هر صورت باعث می شد با وحشت از خواب بپرم و حالا داشتم تو واقعیت مشابهش و تجربه می کردم. اونم با دیدنم شوکه شده بود ادامه مطلب ...