14 مهر 1402 - رمان دونی

روز: 14 مهر 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان آتش شیطان پارت 85

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان 😈»🔥♥️♥️♥️🔥     #پارت_85👀❤️‍🔥       عقب عقب شروع به حرکت کرد و منو به سمت همون میز وسط کشوند.   من رو روی صندلی که گوشه سمت راست بود، نشوند. به سمت چوب لباسی گوشه سالن رفت و تو همون حین گفت:   – شرمنده یکم اینجاها بهم ریخته ست. از آخرین باری که بهش سر

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 434

        دستام مشت شد و نفسم تو سینه گیر کرد.. درباره این مسئله.. باید خیلی جدی با امیرعلی حرف می زدم.. چون فکر کردن بهش اعصاب خودمم به هم می ریخت.. ولی پیش میران چیزی به روم نیاوردم و گفتم: – مطمئناا دلیلش اون قراری بود که با هم داشتیم.. قبل از این که.. قبل از این

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 84

    قبول کرده و سوییچ ماشین رو به صولت دادم. بعد از رفتن صولت، من و دایان هم سوار شدیم.   راه افتاد و به سمت مسیری که مقصدش رو نمی‌دونستم، روند.   – فکر نمی‌کردم رانندگی کنی!   – اینطوری نیست که بلد نباشم، فقط وقت و حوصله کافی ندارم! هیچکی به صبوری صولت نمی‌تونه این ترافیک ها

ادامه مطلب ...
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 15

        رز سر در نمی‌آورد… چِش بود این مرد؟ یک روز بهش می‌گفت خواستی برو وَ فردای همان روز دوباره در اتاقی زندانیش می‌کرد و سخت به قفل و زنجیر می‌کشیدش! یک روز باهاش بحث می‌کرد و همه چیز رو به باد سُخره می‌گرفت، روز بعدی با ده من عسل هم نمی‌شد قورتش داد… درست مثل امروز.

ادامه مطلب ...
رمان فئودال

رمان فئودال پارت 18

        شوکه پنجره را باز کرد و ترسیده از اینکه پدرش نفهمد لب زد: _ ارباب، اینجا چیکار میکنید؟   نریمان نگاهی به اطراف انداخت: _ برو عقب بیام تو!   چشمانش درشت شد، در آن لحظه فقط اضطراب دیده شدن نریمان را داشت، از اینکه کسی او را دم پنجره‌ی خودش ببیند وحشت داشت، طبل رسوایی

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 433

      – ولی اگه همه حرفات و امروز بزنی و بهم بگی که بعد از همه اون اتفاقا.. دلیل این دیدارهای پشت سر هم چیه.. فکر نمی کنم دیگه لزومی داشته باشه همدیگه رو ببینیم! میران یه کم خیره خیره به چشمام زل زد و بعد سرش و انداخت پایین.. – فکر نمی کنم اینی که می گی

ادامه مطلب ...