رمان تارگت پارت 454
– یعنی نمی فهمی نگران حالتم؟ چون می دونم همین درخواست ازدواج یهویی هم به اتفاقاتی که امروز افتاده ربط داره و تو یه چیزی شنیدی که حالا ترس از دست دادنم و داری! سرش و تند تند به تایید تکون داد و با همون حالتی که بیشتر عصبی و خشمگین بود غرید: – آره..