رمان ماهرخ پارت 96
زن با دیدن دو مرد قد بلند و جذابی که پیش رویش دیده بود، چشمانش برق زد… با لوندی تابی به هیکل رو فرم و عمل کرده اش داد و گفت: چه دوستای جذابی داره مهراد…! شهریار کلافه بود و حرف های زن بدتر روی اعصابش خط می کشید. بدتر اصلا حوصله زن را