2 آبان 1402 - رمان دونی

روز: 2 آبان 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 103

      〰〰〰〰〰〰〰〰〰 سیگار دیگری آتش می‌زند…. هر چه تلاش می‌کند بخوابد موفق نمی‌شود.   به ملاقاتش با حمید فکر می‌کند و هر لحظه بیشتر عصبی می‌شود. به این فکر می‌کند که اگر پلیس‌ها نبودند، چگونه حمید را می‌کشت.   زمین را باید از وجود حیوان‌هایی چون حمید پاک می‌کردند.   کام عمیقی از سیگارش می‌گیرد و پشت سرش

ادامه مطلب ...
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 80

        «وقت» ی که میگفت در کسری از ثانیه رسید و گوشش را پیچیده شده میان انگشتان حامی یافت.   آخی تصنعی گفت و دست حامی را پس زد، لب برچید و کنایه ها پشت هم روی زبانش به رقص درآمدند:   _ فقط تو تنبیها و گوش پیچوندناست که نمیذاری یه ثانیه حرفت رو هوا بمونه؟

ادامه مطلب ...
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 222

      از حرص زیاد خنده ام گرفت و زدم زیر خنده: -غلطی هم بوده تا حالا نکرده باشی؟..منو از چی میترسونی..تو کاری کردی من مرگ رو به زندگی ترجیح بدم..بالاتر از مرگ داریم؟!….   “نچ” غلیظی گفتم و خنده ام رو جمع کردم و با عصبانیت ادامه دادم: -نه نداریم..برو هر غلطی دلت میخواد بکن..   چشم هاش

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 104

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥             از واکنش تند و یهوییم، هردوشون متعجب بهم نگا می‌کردن.   بعد از چند ثانیه رستمی از جا بلند شد و با خجالتی که به ندرت ازش میدیم، گفت:   – حق با شماست تابش جون من پامو از گلیمم دراز تر کردم! با اجازه!   به سمت در حرکت کرد که

ادامه مطلب ...
رمان ماهرخ

رمان ماهرخ پارت 97

        ماه منیر بود. زنی که بعد از مادرش تمام دنیا و عشقش بود… تمام دار و ندارش…! و تمام پناهی که به یکباره فرو ریخت و اوی چهارده ساله زیر بار سنگین کثافت کاری مهراد و مرگ گلرخ کمر خم کرد و مریض شد… دیوانه شد و خودکشی کرد…!     ماه منیر یادآور گلرخ و

ادامه مطلب ...