2 آذر 1402 - رمان دونی

روز: 2 آذر 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 116

      〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️   در را که باز می‌کند، دخترک مقابلش می‌ایستد   – قراره تو یه اتاق بمونیم؟!   کلافه دخترک را داخل هل می‌دهد و خودش هم وارد می‌شود…   – مضخرف نگو آلا… این یه اتاق رو به زور اوکی کردم….   دخترک اما دست به کمر کوفته و بیشتر غر می زند   – من

ادامه مطلب ...
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 93

        هنوز هم در وادی انکار به سر میبرد. دلخوری حامی به شب هم نمیرسید و نیازی نبود آن را در بوق و کرنا کند.   _ دعوا؟ من و حامی؟ نه به خدا… کی دیدین ما دعوامون بشه؟   حاج خانم هنوز هم شکاک و مردد به چشمان دو دو زن سراب که حقیقتی را در

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 133

      وحید دوباره دست دور شانه‌اش حلقه کرد و او را در اغوشش کشید:   _ تو به اینا فکر نکن زن…من حلش میکنم!   کیمیا نفس عمیقی کشید: _ اما من هنوز میترسم….   سر خم کرد و بوسه‌ای روی موهای کیمیا زد: _ گفتم حلش میکنم کیمیا، دیگه هم حرف بیخود نزن، خب؟     کیمیا

ادامه مطلب ...
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 235

        صدای زن همچنان متعجب و با تردید بود: -باشه الان بیدارش میکنم..بفرمایید داخل..   -خیلی ممنون..ببخشید این موقع صبح مزاحمتون شدم..   -خواهش میکنم..الان میگم بیاد..   کیان دوباره تشکر کرد و وقتی گوشی ایفون سرجاش گذاشته شد، سورن با طعنه گفت: -کم عذرخواهی کردی خیلی زشت شد..یکمم التماس می کردی…   کیان اخم هاش رو

ادامه مطلب ...

رمان آتش شیطان پارت 135

🔥🔥♥️♥️🔥🔥♥️♥️🔥🔥♥️♥️             – حالا چیشده مگه؟! یه سیگار باهم کشیدن دیگه. عجیب تر اینه که من از خیلی وقته ندیده بودم حامد سیگار بکشه!   – منم همینو میگم دیگه دختر! حامد قبلا زیاد میکشید، ولی وقتی ازش قول گرفتم روزی یکی فقط بکشه عمل می‌کرد، اما مطمئنم یه نخش رو امروز کشیده! من خیلی

ادامه مطلب ...
رمان ماهرخ

رمان ماهرخ پارت 110

        -می دونم که تو و اون داداش بی معرفتم همه چیز رو بهم نگفته…!   شهریار خندید: حاج عزیز کی همه چیز رو گفته که این بار اولش باشه…؟!     ماه منیر اخم کرد: خیلی خب تو بهم بگو..!   -وای عمه خانوم رسما من و تو منگنه کذاشتی… چی رو بکم که یکسال ازش

ادامه مطلب ...