رمان آووکادو پارت 122
صدای رهام فریاد میشود به جان ترسیده و نگرانش – میگم چی شده؟ نمیشنوی؟! تکان سختی میخورد و اشکهایش بیشتر میشود… صدایش از ته چاه انگار بیرون میآید – ماشین زد بهش… الآن تو اتاق عمله… – یا خدا… وای وای وای… دستش را مقابل دهانش نگهمیدارد و رهام میپرسد کدام بیمارستان است و او نایی برای جواب دادن ندارد…