رمان آس کور پارت 100
دست حامی از میان در بیرون آمده بود و انگشتانش را در طلب حوله تکان میداد. _ بدو یخ کردم، چقدر فس فسو شدی جدیدا! سراب دهان کجی ای کرده و حوله را میان دست حامی گذاشت که بلافاصله دستش توسط حامی چنگ زده شد. باز هم در تله ی تکراری حامی افتاده بود! شمار دفعاتی که حامی با