18 دی 1402 - رمان دونی

روز: 18 دی 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان گرداب

رمان گرداب پارت 248

  سرگرد دستش رو برای سورن بلند کرد و ازش خواست سکوت کنه و بعد خودش رو به پرند گفت: -خیلی خب..اینو وقتی یادت اومد برامون تعریف میکنی..حالا از لحظه ای که از خونه بیرون رفتی بهمون بگو چه اتفاقی افتاد…. با اخم های توی هم و محکم ادامه داد: -لحظه به لحظه ای که از خونه بیرون رفتی رو

ادامه مطلب ...