20 دی 1402 - رمان دونی

روز: 20 دی 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان هامین

رمان هامین پارت 132

  _ ندارم. دروغ می‌گفت… اما هیچی برای افشا کردنش نداشتم بگم. _ خوابت نمیاد؟ _ فعلا نه. نا امید لب‌هامو جمع کردم و اون یه ذره‌ای که جابه جا شده بودمو برگشتم عقب و از باز کردن جا روی تخت براش دست برداشتم. _ تو چی؟ خوابت نمیاد؟ _ نه… این چند روزو همش یا دراز کش بودم یا

ادامه مطلب ...
رمان ماهرخ

رمان ماهرخ پارت 125

  دستم را کشید و سمت اتاقش رفت.. در اتاق را بست و بهم نگاه کرد. -تو اینجا چیکار می کنی…؟! پوزخند میزنم… آمده بودم خبر بارداری ام را بدهم اما… -انگار مزاحمت شدم…مزاحم خلوتتون…!!! شهریار اخم کردو تیز نگاهم کرد. بیشتر ماندن را دوست نداشتم… کیفم را روی دوشم انداختم و قدمی برداشتم که مچ دستم اسیر دست شهریار

ادامه مطلب ...